صدای سکوت....

از اعماق وجودم...

صدای سکوت....

از اعماق وجودم...

ایستاده...

 

ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها 


وتازه می‌شود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
 

جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟ 


این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟

حسین پناهی

آرام....

ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم 


با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه می‌شود دل 


از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم. 


جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟ 


این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟

حسین پناهی

جاودانگی عشق...

به آتش نگاهش 
 

اعتماد نکن ! 


لمس نکن ! 


به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند،
 

به سرزمینی بی رنگ !  


بی بو و ساکت
آری،
 

 بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو !
 

اگر خواستار جاودانگی عشقی 

 

زنده یاد حسین پناهی

جز...

بگذار بگویند خسیسم من


دوستت دارم هایم


را الکی خرج نمیکنم


جز برای مهربانی خودت . . .

وقتــــــــــــــــــــــــــــی...

وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،

مثلِ یــک قـــطره اشک ..



دیگه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !؟
...
گوشه ی چشم ..

رویِ گونه ..

و یا ..

رویِ خــاک !

...


تـــو دیـگه چــکیــدی

ای کاش.....

ای کـــاش


هـمـان آدمـهـائی کـه


نامم را


نـوشتـه هایـم را


و حـرفهـایـم را


به نـام خـودشـان میزننـد ،

گـوشـه ای از دردهـایـم را هـم بـدزدنـد و بـه نـام خـودشـان بــزنــنــد...

اشک...

دلــت کــه دریــایــی بــاشــد ..

شــب هــا، قــرص مــاه ..

مَــد مــیکنــد بــه ســاحــل چشمــانــت ..

اشــک را . . .