صدای سکوت....

از اعماق وجودم...

صدای سکوت....

از اعماق وجودم...

دلتنگی...

در زِندِگـﮯ بَـرآﮮِ هَر آََدَمـﮯ !
اَز یِـڪ روز،

از یِـڪ جــآ،

اَز یِـڪ نَفــَـــر،

بـہ بـَـعـد...!

دیگَـر هـیچ چیـز مِثـلِــ قَبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلــــتــنـــگـﮯ..

نظرات 2 + ارسال نظر
سپیده 1391/09/27 ساعت 12:45 ب.ظ http://bar0on.blogsky.com

اینگــونه که تــو می روی،
خـــدا هــم دست تکـان می دهـد...؛من بیخود دلخــوش کرده ام به این کاســه ی آب...!

هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را …

سلام عزیزم
ممنونم که بمنم سر زدین
خوشحال شدم
با افتخار لینکتون میکنم

سلام...ممنون...عزیزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد